اضطراب و نگرانیها باعث جدایی ما از یکدیگر میشود و روابط ما را از نظر معنوی، روانشناسی و فیزیکی از هم میگسلد. اضطراب یعنی اعتقاد به چیزهای منفی، ایمان به ناخوشایندیها، باور بدبختی و قبول شکست. به همین دلیل مشکلات دیروز باعث از دست رفتن فرصتهای امروز و متشنج کردن فردا میشوند.
برخی مردم نسبت به دیگران اضطراب بیشتری دارند. در اواسط دهه1950 میلادی دو متخصص قلب به نامهای میلتن و آرایچ روزنمن فهمیدند که فاکتورهای اولیه بیماری انسداد شریان قلب که شامل فشار خون بالا، استعمال سیگار و کلسترول بالا میشوند، نمیتوانند عامل اصلی افزایش شیوع بیماری در 50 سال قبل باشند. نتایج منتشر شده در سال 1977 نشان داد که نوع اخلاق و خصوصیات شخصیتی، یک فاکتور اصلی و اساسی در ایجاد این بیماری است. آنان مردم را به دو نوع A و B تقسیم کردند. آنها مشاهده کردند که مردم نوع A نسبت به نوع B استعداد بیشتری برای مضطرب شدن دارند و حتی اگر شرایط و محیط کاری هردو یکسان باشد در گروه A احتمال سکته مغزی و قلبی 3برابر بیشتر از گروه B است.
این یک حقیقت علمی است: افرادی که دچار اضطراب میشوند زودتر از افرادی که مضطرب نیستند، میمیرند. دکتر استانلی جونز چنین میگوید: «ما برای زندگی در ترس و تشویش آفریده نشدهایم». زندگی با اضطراب، مخالف طبیعت آدمی است و اضطراب بسیار مخرب و خطرناک است.
1- اضطراب از دست دادن اصل (مسیر و هدف) زندگی است
زندگی از چیزهای مادی بسیار مهمتر است اما اغلب اضطرابهای ما در مورد موضوعات بیاهمیت و غیرمهم همانند غذا، نوشیدنی، لباس، خانه و ماشین است. اگر ما در چیزهای مادی بهدنبال تکامل بگردیم تمام مسیر و هدف زندگی را از دست میدهیم. اصل در زندگی برقراری ارتباط با خداست و حال آنکه اضطراب، اصل زندگی را از دست میدهد.
2- اضطراب، غیرمنطقی است
اضطراب یک امر غیرمنطقی است که با بیهودگی و بیثمری همراه میشود. از فردایت نگران مباش، فردا را فردا نگران باش زیرا که هر روز اضطرابی کافی برای خود دارد. ما نمیدانیم که فردا چه اتفاقی روی خواهد داد. پس هیچ نقطه نگرانکننده و اضطراببرانگیزی برای آن وجود ندارد. امروز، تنها روزی است که ما قدرت کنترل آن را داریم. پس چرا باید به فراسو بنگریم و در مورد چیزهایی که هنوز اتفاق نیفتاده است و حتی ممکن است هرگز روی ندهد اضطراب و تشویش بهخود راه دهیم. یک بار مارک تواین چنین گفت: «من پیرمردی هستم که در زندگیام اضطرابها و دلواپسیهای بسیاری را داشتم اما بسیاری از آنها هرگز برایم اتفاق نیفتاده است.»
مشکلات و مسائل امروز بدون داشتن هیچ نگرانی و تشویشی قابل کنترل هستند درصورتی که ما قادر به کنترل اضطرابهای فردا نیستیم و دلیل آن عدماحاطه ما بر آینده است. اضطراب نسبت به آینده ما را از وظایفمان در زمان حال بازمیدارد و موجبات پریشانی ما را فراهم میکند.
3- اضطراب یک اتلاف وقت کامل است
اضطراب عمل بیهودهای است و باعث تغییری در رویدادهای آینده نمیشود. این عمل سبب اتلاف وقت و انرژی است. با وجود اضطراب نمیتوانیم چیزی را به زندگی مان اضافه کنیم. اضطراب تنها میتواند بیماریهایی چون زخم معده و انسداد شرایین قلب را در ما ایجاد کند و از طول عمر ما بکاهد. خیلی وقتها، بیشتر چیزهایی که در موردشان مضطربیم اصلا رخ نمیدهد.
آقای وینستون چرچیل یک بار گفت: «وقتی من به تمام نگرانیهایی که داشتهام فکر میکنم، داستان آن پیرمردی که در لحظه مرگش گفته بود که در طول زندگیاش دلواپسیهای زیادی داشته که بیشتر آنها هرگز اتفاق نیفتاد را به خاطر میآورم».
ویلیام بارکلاری، داستان پزشکی اهل لندن را بازگو میکند که با وجود سکته ناقص و بیمار شدن دارای روحیهای بشاش بود. لبخندی درخشنده بر لب داشت بهطوری که هیچکس احساس دلسوزی نسبت به او نمیکرد. فرزندانش عاشق او بودند و وقتی یکی از پسرانش در حال ترک کردن خانه بود، دکتر به حکم نصیحت به او گفت: «پسرم، بهخاطر بسپار، بزرگترین دلواپسیهای شما آنهایی هستند که هرگز اتفاق نخواهند افتاد». اضطراب اصل و مسیر زندگی را نابود میکند و بهطور کلی فقط یک اتلاف وقت است.
4- اضطراب و ایمان با هم ناسازگارند
ایمان و اضطراب چون آب و آتش هستند. در یکی از مراکز مذهبی قدیم کتیبههایی وجود داشت و روی یکی از آنها نوشته شده بود: «اضطراب با عبادت کاهش مییابد». و روی دیگری نوشته شده بود «آیا عبادت همانند چرخی هدایتگر برای شما نیست؟» ایمان یعنی توکل و اطمینان به محبت و رحمت خداوند. انسانی باش که صادقانه با خداوند ارتباط دارد زیرا که خطا در این ارتباط صادقانه شما را مضطرب کرده است و آنگاه است که ایمان شما میلغزد و احساس دلواپسی میکنید.
5- اضطراب مولد بی ایمانی
اضطراب برای احتیاجات مادی تنها مشخصه بیاعتقادی و بیایمانی است و بسیاری از این نیازها مانند غذا، نوشیدنی و لباس جزو نیازهای پیش پاافتاده و کم ارزش هستند. یک خانه بزرگ، یک ماشین جدید، حقوق بهتر، شهرت و اعتبار، آوازه و قدرت نیازهایی هستند که سبب پریشانی ما در زندگی میشوند و دلیل آن عدمقناعت ما در زندگی و خودخواهی بیش از حد ماست. در همین ارتباط در مجله Evening Standard در مورد فردی به نام کریس اوانتس چنین نوشته شده که او بهرغم اینکه یک مولتی میلیاردر با ماشینها، خانهها و ویلاهای بسیار است اما غمگین و ناامید است و هرگز نمیخندد.
6- اضطراب امری غیرضروری است
اضطراب یک امر غیرضروری است. خداوند به ما قول داده است که اگر استعدادهای خود را کشف کنیم آنگاه احتیاجاتمان را تأمین میکند. این مطلب چندین بار در کتابهای مقدس قید شده است. بهطور مثال در سرود مذهبی مسیحیان چنین آمده است: «خداوند از هیچچیزی برای بندگانی که در مسیر او حرکت میکنند دریغ نمیکند» یا در جایی دیگر آمده است: «خداوند به بندگانی که دوستش دارند و در راه او گام برمیدارند پاداشی نیکو میدهد». بنابراین هرچند موقعیتهای زندگی ما دردناک و غم انگیز باشند هنوز هم خدا با ماست. او دستهای ما را میگیرد و به رفتار ما شکل میدهد. این امر رابطه ما را با خداوند بیشتر میکند و دید معنوی بزرگی را همراه با ایمانی قوی در ما پدید میآورد که هم باعث سوق خودمان و هم تشویق دیگران به سوی خدا شود.
7- اضطراب با احساسات معمول تناقض دارد
ما باید قدر لحظههای امروز را بدانیم. خدا در طول هر روز 24ساعت به ما زمان داده است تا در آن زندگی کنیم. اگر ما آرزوی یک زندگی پر بار و طولانی را داریم باید با ساعتهای زیستی که او در وجودمان ساخته است زندگی کنیم و به آن احترام بگذاریم. فایونا کستل که با بیماری سرطان شوهرش مواجه شده بود در کتاب «امروز را هم به ما فرصت بده» نوشته است: این اواخر یکی از دوستانم برایم نوشت که بسیاری از انسانها در زندگی خود نقش بازی میکنند. اما حقیقت این است که ما در طول یک روز نمایش همان روز را بازی کنیم بنابراین ما باید هر روز قلب، انرژی، صداقت و صمیمیتمان را برای همان روز صرف کنیم. بهعنوان یک خانواده بزرگ بازیگر، ما باید نمایش جالبی را بسازیم و هر کدام از این نمایشها را تا آخر ادامه دهیم تا هنگامی که صحنه و لباسی دیگر در دنیای بزرگتر آماده کنیم. بنابراین وقتی که ما در نمازمان دعا میکنیم پروردگار به ما میآموزد که از خداوند روز دیگری را طلب و از او به خاطر اعطای امروز تشکر کنیم و از او بخواهیم که به ما غذا، سرپناه، عشق و امید به دوستان و خانواده و جرأت رویارویی با آینده را ببخشد.
8- اگر ما روی ترس خود متمرکز شویم، میتوانیم از آن رهایی یابیم
اما واژه «مضطرب نباش» به این معنی نیست که ما نگران چیزی نباشیم. زیرا اگر ما در مورد تحصیلات و سلامتی فرزندمان نگرانی نداشته باشیم، والدین بسیار بدی هستیم. لازم است که در برخی موارد دلواپس و نگران باشیم همان طور که گفتهاند «بیخیال باش، نه بیدقت».